تعارف
همیشه گدایی که آقا ندارد
سر سفره ی هیج جا؛ جا ندارد
بدون تعارف زدن سفره خوب است
کرم خانه اصلا بفرما ندارد
تقلا مکن تا مچم را بگیری
گنهکار که بوق و کرنا ندارد
بیا پیش مردم مگو که چه کردم
خجالت کشیدن تماشا ندارد
تو ناراحتی که چرا پشت کردم
بیا خب بزن اینکه دعوا ندارد
همین جا بزن آخرت را رها کن
برای تو اینجا و آنجا ندارد
مکش بر رخ من ببر آتشت را
برای کسی که علی را ندارد ....
....سر سفره ی رحمت تو خدایا
کسی جا ندارد که زهرا ندارد
بگو روزی ام کربلا نیست-اینکه
نیازی به امروز و فردا ندارد
.لطیفیان
به تابلو نرسید
دراز کردم و دستم به آن جلو نرسید
رسید، اما دستم به زلف تو نرسید
درست مثل همان روز اول خلقت
به من از آن همه جز چند برگ مو نرسید
تمام هستی من ماند در وثیقه ی بانک
جهان سوار دوو شد به من دوو نرسید
و با ژیان خودم هر زمان به جاده زدم
هزار جهد بکردم ! به یک پژو نرسید
چه فصل ها که زمستان شد و من و سرما
کنار جاده نشستیم و پالتو نرسید
به هر الاغ سواری دو بنز صفر رسید
به بنده غیر در باک یک رنو نرسید
مغازه ای زده بودم چنان کسادی شد
به مشتری چه بگویم ! به تابلو نرسید!
شدیم خیر سرم سر دبیر نشریه ای
شبانه نشریه آماده شد لوگو نرسید
تمام مزرعه ها زیر برف و باران رفت
ولی به مزرعه ی من دو قطره اُو نرسید!
تمام جمعیت هند نو نوار شدند
به بنده حتی یک زیر پوش نو نرسید
رسید موقع تقسیم میز و باز به من
که بودم آخر صف جز دو تا کشو نرسید
کشو در اول صف بود و بنده آخر صف
دراز کردم و دستم به آن جلو نرسید
بگیر قصه ی ما را برو الی آخر!!!!!!!!
مراد از حشر حیوانات در آیه ی: «و اذا اَلْوُحُوشُ حُشِرَتْ» چیست؟ آیا حیوانات نیز حشر و سؤال و جواب دارند؟
حشر در لغت و اصطلاح:
حشر در لغت به معناى جمع کردن و در اصطلاح، به معناى جمع آورى نمودن خلایق در قیامت توسط خداوند متعال،- جهت محاسبه و سؤال و جواب از آنان- است.
رستاخیز حیوانات:
در این مسئله به طور کلى دو نظر مطرح گردیده است. 1. آن که رستاخیز براى حیوانات نیست و حشر هر حیوانى مرگ آن است؛ زیرا که حیوانات مکلّف نیستند. در حالى که حساب و سؤال و جواب مخصوص مکلّفان است. 2. در مقابل، عدهاى قایل اند براى حیوانات نیز همانند انسانها رستاخیز است و در قیامت محشور مىشوند، چون همهى حیوانات صاحب شعورند و نسبت به درک و شعورشان مورد بازخواست قرار مىگیرند.
شعور و علم حیوانات:
علاوه بر آیات و روایات زیادى که دلالت بر شعور و علم حیوانات مىکنند، تجارب و علم روز انسانى نیز مؤید این ادعاست. از جملهى آیات مىتوان به داستان فرار کردن مورچگان از برابر لشگر سلیمان و داستان آمدن هُدهُد به منطقهى /«سبا در یمن» و آوردن خبرهاى هیجان انگیز براى سلیمان و شرکت پرندگان در مانور حضرت سلیمان و... که دلالت بر شعورى بالاتر از غریزه براى حیوانات دارد. همچنین روایاتى که براى بعضى حیوانات، مقاماتى را بیان مىکنند، دلالت بر شعور و درک حیوانات دارد و گرنه اعطاى مقام و منزلت، معنا و مفهومى نخواهد داشت. مانند روایتى از امام سجاد (ع) که فرمود: «شترى که هفت سال در صحراى عرفه باشد، از حیوانات بهشتى است». از حیث تجربى و علمى مشاهده مىکنیم که عموم حیوانات به سود و زیان خود آگاهند، و دوست و دشمن خویش را مىشناسند و از خطر مىگریزند و به منافع خود رو مىآوردند و یا تعلیم پذیرى و مستعد بودن براى انجام مأموریتهاى گوناگون، همه حکایت از شعور و درکى بالاتر از غریزه بر حیوانات مىکند. بنابراین، همان گونه که درک و شعور، ملاک حشر و بازگشت انسان به سوى خداست، ملاک حشر و بازگشت حیوانات هم مىباشد. قایلین به حشر حیوانات به آیه ی شریفهى «وإذا الوُحوشُ حُشِرَتْ» تمسک کردهاند و گفتهاند: مراد از آن، جمع شدن حیوانات در روز قیامت است. این قول تقویت مىگردد به آیه ی شریفهاى که مىگوید: «هیچ جنبندهاى در زمین نیست و نه هیچ پرندهاى که با دو بال خود پرواز مىکند، مگر این که آنها هم اُمَّت هایى چون شمایند. ما در این کتاب، هیچ چیز را فروگذار نکردیم، سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مىگردند». این آیه حیوانات را به انسان تشبیه مىکند ، «اُمَمٌ أمْثالُکُمْ»، و با توجه به ادامه ی آیه: «ثمَّ الى ربهم یُحشَرون» که دلالت دارد بر این که آنها (حیوانات) بسان انسانها مىمیرند و پس از مرگ، دگر باره برانگیخته مىشوند و به سوى پروردگارشان محشور خواهند شد. این معنا مورد تأیید روایات اسلامى نیز قرار گرفته است. از جمله در روایتى از طرق اهل تسنن از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که در تفسیر این آیه فرمود: «خداوند تمام این جنبندگان را در روز قیامت بر مىانگیزاند و قصاص بعضى را از بعضى مىگیرد، حتى قصاص حیوانى که شاخ نداشته و دیگرى بى جهت به او شاخ زده است از او خواهد گرفت».
آیا زنان در بهشت حجاب دارند و زاد و ولد وجود دارد؟
» توجه به سه مقدمه جهت پاسخ به این سؤال ضروری است:
الف) در بهشت هر چه انسان درخواست کند به آن می رسد «ولکم فیها ما تشتهی انفسکم» (فصلت 31(
ب) همه چیز آخرت اعم از بهشت و جهنم با دنیا فرق دارد. به عبارت واضح تر آن جا جهان دیگری است با قوانین خاص خود به طوری که «ان الاخره لدار الحیوان» آخرت سرای زنده است یعنی حتی درخت در بهشت شعور دارد و وقتی شما اراده کنید از میوه آن بخورید خود درخت میوه اش را به شما عرضه می کند.
ج) آخرت سرای جزا است نه عمل.
با توجه به دو مقدمه فوق می توان گفت که فرزند داری در بهشت ممکن است ولی با شکلی کاملا متفاوت از دنیا، هم از لحاظ نحوه به وجود آمدن و هم از لحاظ شرایط آن طفل بعد از خلقت از حیث تکلیف.
راجع به حجاب هم از آن جا که پوشش بدن از غیر از نظر عقلی امری ممدوح است و نوعی کمال برای انسان محسوب می شود و بهشت محل خوبی ها است می توان گفت که حجاب در بهشت وجود دارد ولی نحوه و حدود آن برای ما معلوم نیست قرآن در مدح حورهای بهشتی می فرماید: «حور مقصورات فی الخیام؛ بهشت دارای زنان بهشتی (حوری ها) است که در سراپرده های خود مستورند» (الرحمن، آیه 7(
این نامه ای از دانش آموزان مدرسه علامه حلی 4 تهران است به امامش...
امام حسین من می دانم در آن لحظه چقدر سخت بود؛ واقعا مشکل است که انسان نتواند چند شبانه روز آب بخورد. اما چرا شما با یاری خداوند و محافظت فرشتگان باز هم نتوانستید دشمنان خود را شکست دهید؟! من خیلی دوست دارم که در آن زمان بودم؛ اما می ترسم لیاقت یاری شما را نداشته و از سر خود خواهی و ترس از مرگ، باعث مرگ شما شوم! واقعا شما یاران خیلی خیلی با وفایی داشتید که با این که می دانستند آخر و عاقبتشان مرگ است اما از مرگ فرار نکردند.کاش من هم مثل آنها بودم
نامه ای از دانش آموزان مدرسه علامه حلی 4 به امامش...
این خون توست که درخت اسلام راآبیاری کرده و این دستان بریده ی عباس است که اسلام را پا بر جا نگاه داشته است.وای بریزید و امثال اوکه فکر می کنند در این جنگ پیروز شده اند؛برعکس،آن ها در حال غرق شدن در خون پاک تو و یارانت هستند.
دود تهران بلای جانم نیست!
تیر شیطان بلای جانم شد
لغزش پای دل هلاکم کرد
زلفی افشان بلای جانم شد
نه حلال و حرام قرآنی!
نه نماز درست و درمانی!
سی چهل بار حج اگر بروی
تازه ثابت شود مسلمانی!
وام های نزولی شرعی
حکم فقه ربا، سلیقه ای است
کارمان آخر دموکراسی ست
واجبات خدا سلیقه ای است
دین دلم را نزد؛ شما زده اید!
منبری ها! چقدر خود بینی!؟
شده کابوس کودکی هایم
اَخم و تخم معلم دینی
بت پرستیم؛ من سند دارم
برج میلاد را هُبل کردیم
جای فرمایشات پیغمبر
بینی و گونه را عمل کردیم
تهمت و افترا، دروغ و دغل
در ریا، چیره دست و تردستیم
من بدبخت تازه فهمیدم
شیعیان معاویه هستیم
سرِمنبر «علی علی» گویان
پشت منبربه فکر مَه رویان
ریش مان قیمت طلا دارد
شده اسلام بهترین دکان
از تورم نگو، ورم کردم
به نظر «رشوه» بحث دلچسبی ست
آشنا هست؛ بی خیال خدا
اکثر پست هایمان غصبی ست
جنگهای درون-برون حزبی
کاوه ای کو!؟ درفش بردارد
شهر تهران چرا حواست نیست!؟
به خلیجت عرب نظر دارد
تیتر تکراری جرایدهاست
سرقت و قتل های ناموسی
صنعت پارس را شکوفا کرد
جنس مرغوب چینی و روسی
از شلوغی «انقلاب» بترس
کاسه ی صبر «کارگر» پر شد
حرف حق زد قلم، جریمه نکن!
نان امروز هم که آجر شد
بس کن این نعل و میخ را، شاعر
شاعر نهضت تبرایی
شعر شیعه کجا دو پهلو بود!؟
نکند بچه های بالایی!؟
جدل بین رنگها داریم
آبی و سرخ؛ تازه گی ها سبز
یاد تنهای عالم افتادم
شال منجی صبح فردا، سبز
کاش حضرت نگاه مان می کرد
لحظه هامان به هرزه گی رفتند
عده ای بینوا گرسنه ی عشق
عده ای مست ثروت نفتند
خوب شد عده ای شهید شدند
کوچه هامان بدون نام نماند
خوب شد جام زهر تلخی بود
رفت از پیش ما، امام نماند
باکری ها چه خوب شد رفتند
چقدر خوب شد که همت نیست
یاد آوینی بزرگ بخیر
قلمی تشنه ی شهادت نیست
بوی تند گناه می آید
سرب این شهر دشمن ریه نیست
نفست بند آمده شاعر
هیچ جا بهتر از حسینیه نیست