تنهاترین تنها

... چقدر تنهاست خدا
چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۱ ب.ظ

نامه ای به امام حسین (ع) - 2


این نامه ای از دانش آموزان مدرسه علامه حلی 4 تهران است به امامش...

 

امام حسین من می دانم در آن لحظه چقدر سخت بود؛ واقعا مشکل است که انسان نتواند چند شبانه روز آب بخورد. اما چرا شما با یاری خداوند و محافظت فرشتگان باز هم نتوانستید دشمنان خود را شکست دهید؟! من خیلی دوست دارم که در آن زمان بودم؛ اما می ترسم لیاقت یاری شما را نداشته و از سر خود خواهی و ترس از مرگ، باعث مرگ شما شوم! واقعا شما یاران خیلی خیلی با وفایی داشتید که با این که می دانستند آخر و عاقبتشان مرگ است اما از مرگ فرار نکردند.کاش من هم مثل آنها بودم 



نوشته شده توسط محمد صادق تنها
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

تنهاترین تنها

... چقدر تنهاست خدا

نامه ای به امام حسین (ع) - 2

چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۱ ب.ظ


این نامه ای از دانش آموزان مدرسه علامه حلی 4 تهران است به امامش...

 

امام حسین من می دانم در آن لحظه چقدر سخت بود؛ واقعا مشکل است که انسان نتواند چند شبانه روز آب بخورد. اما چرا شما با یاری خداوند و محافظت فرشتگان باز هم نتوانستید دشمنان خود را شکست دهید؟! من خیلی دوست دارم که در آن زمان بودم؛ اما می ترسم لیاقت یاری شما را نداشته و از سر خود خواهی و ترس از مرگ، باعث مرگ شما شوم! واقعا شما یاران خیلی خیلی با وفایی داشتید که با این که می دانستند آخر و عاقبتشان مرگ است اما از مرگ فرار نکردند.کاش من هم مثل آنها بودم 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۲۹
محمد صادق تنها

نظرات  (۱)

ای کاش وقتی خدا در محشر بگوید چه داشتی سربلند کند حسین بگوید حساب شد.کاش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی